اگر کمی اهل رویا و خیالپردازی باشیم و تصور کنیم سقف هر خانهای یک بلندگوی طلایی رنگ است که میتواند صداها را منعکس کند، شاید بیشترین جملاتی که از هر خانهای شنیده میشود، مربوط به سفر باشد! و مهمترین جمله، این جمله است :
به کجا سفر کنیم؟!
انتخاب اینکه به کجا سفر کنیم، میتواند با در نظرگرفتن گزینههای زیادی همراه باشد که بر تصمیمگیری ما تأثیر میگذارد مانند: بودجه، فرهنگ، زمان و خیلی چیزهای دیگر...
اما این بار میخواهیم از زاویه دیگر به این موضوع نگاه کنیم. پیش از اینکه تصمیم بگیریم، به کجا سفر کنیم بهتر است، کمی خود را بهتر بشناسیم.
شاید برای شما هم این اتفاق افتاده که به جایی سفر کنید که خوش نگذرد و پس از بازگشت، هر موقع درباره آن فکر میکنید دلیل قانع کنندهای ندارید! به نظر همه چیز با برنامه بوده! اما؟!
شاید درست انتخاب نکردهاید؟!
سوال؟!
بهتر است، پیش از تصمیم در باب اینکه، به کجا سفر کنیم، کمی بیشتر فکر کنیم. در اینجا یک تعداد از سوالهایی که میتواند به شناخت ما از خودمان کمک کند تا بتوانیم به درستی مقصد سفر را انتخاب کنیم، آورده شده است.
چرا میخواهیم سفر کنیم؟
آیا فقط برای رفع خستگی سفر میکنیم و بیشتر دوس داریم در سفر استراحت کنیم؟ یانه! اهل گردش، سیاحت و تجربه کردن هستیم؟
آیا جزء آدمهایی هستیم که دوست داریم زود به مقصد برسیم یا نه؟ دوست داریم در مسیر رسیدن به مقصد زیباییهای طبیعت را ببینیم؟
آیا جزو آدمهایی هستیم که دوست داریم از شهرها دور شویم و به دل طبیعت و روستاها برویم یا نه! شهرها برای ما جذابیت بیشتری دارند!
علاقهمندی شما کدام است؟ تاریخ، سرگرمی، طبیعت، سیاحت، زیارت؟!
چه نوع آبوهوایی برای شما دلپذیر است؟ ﻣﻌﺘﺪﻝ ﻭ ﻣﺮﻁﻮﺏ، گرم و خشک، سرد و کوهستانی، گرم و مرطوب
و خیلی سوالهای دیگر از این دست که بهتر است پیش از سفر کمی درباره آنها فکر کنیم. حال شما را به یک سفر دعوت میکنم، سفری به همراه واژهها، اینبار پیش از سفر کمی تصور کنیم!
ملزومات سفر!
در این سفر نیازی به ملزومات و چمدان نیست! مهمترین چیزی که باید همراهتان باشد، ذهن خلاق و پویای شماست!
صبر کن!
شک کردی؟
به نظرتان این سفر سخت است؟
نشدنی است؟!
من میگویم نه؟!
دلیل خوبی برای این "نه" دارم!
چند سال پیش اگر کسی به شما میگفت، تصور کن در خانهای! تلویزیون روشن است! صدای قل قل سماور از آشپزخانه میآید و شما میتوانی در این آرامش، بدون اینکه خانه را ترک کنی، بلیط سفر را تهیه کنی! آیا باور میکردی؟!
باور کن! در حال حاضر "سفر۷۲۴" به همین راحتی این کار را برای شما فراهم کرده است!
پس غیرممکن، غیر ممکن است!
سخن از "سفر۷۲۴" به میان آمد، نکتهای را به خاطر آوردم که فراموش کردهایم!
وسیله سفر!
دقت کردهاید در بیشتر فیلمها و داستانهای خیالی، سفر به اعماق زمان با دستگاهی شبیه "ماشین" اتفاق میافتد! پس ما یک نوع ماشین را انتخاب میکنیم! حال چه نوع ماشینی؟!
از آنجایی که میخواهیم تمام ذهنمان به همراه این سفر باشد! و نگرانیهایی چون رانندگی، ماشین جلویی، عقبی، بنزین تموم شد! ماشین خراب شد! را در این سفر نداشته باشیم! پس اتوبوس به نظر، گزینهی مناسبی میآید، چرخهایش روی زمین میچرخد، میتوانیم در طول سفر، تمام زیباییها را درک کنیم و لذت ببریم.
انتخاب همسفر!
حال ورق را برگردانیم به سفر! کجا بودیم؟!
نمیدانم اهل کجا هستید و در حال حاضر در کدامین نقطه از این سرزمین با این سفر همراه میشوید!
پیش از سفر، سلامی عرض میکنم و از شما بابت همراهی در این سفر، تشکر میکنم. همهی ما این را خوب میدانیم که همسفر خوب در یک سفر نعمت است. شاید هم یکی دیگر از نکات مهم که پیش از سفر باید در مورد آن بیشتر فکر کنیم انتخاب همسفر است. البته وقتی صحبت از همسفر میشود، ما عادت کردهایم، تنها افرادی را که در سفرها، همراهمان هستند، همسفر بنامیم! اما به نظر میرسد تمامی چیزهایی که در یک سفر همراه ما است، همسفر محسوب میشوند چرا که در کیفیت یک سفر تأثیر میگذارند و لذت سفر را دو برابر و خستگی سفر را کمتر میکنند.
شروع سفر!
همسفر میخواهیم سفر را شروع کنیم، چه چیزهایی به همراه داریم؟ ذهن خلاق، یک اتوبوس، شما و من که راوی این سفر هستم! چه جالب اتوبوس نیز، همسفر ماست! من یک اتوبوس مجازی از سایت، سفر۷۲۴ انتخاب کردم، اولین کار خرید بلیط است.
خریداری شد.
شماره بلیط ۷۲۴!
سفر۷۲۴، برای شما سفر خوبی آرزومند است!
در این سفر از ده مقصد گردشگری داخلی در فصل بهار دیدن میکنیم... قدم میزنیم... نفس میکشیم... و با یک حال خوب به جایی که سفر را از آنجا شروع کردهایم، باز میگردیم!
آمادهاید؟
تبریز
قدم زدن در این شهر را در میان واژههای این بیت شعر شروع میکنم.
«شهر تبریز است و جان قربان جانان میکند سرمه چشم از غبار چشم مهمان میکند»
شهری در منطقه کوهستانی، چه بهار خنک و دلپذیری دارد! در این فصل، آسمان، آبی نیلی است، وقتی آسمان را نگاه میکنی شاید یکی از پدیدههای این شهر است! و زیاد قابل پیشبینی نیست که چه رفتاری در ساعتهای آینده میتواند داشته باشد! شاید آسمان تبریز بهقدری از آمدن میهمان به شهر دلشاد میشود که میتوان در یک روز، نمنم باران، باد خنک، گرمای آفتاب و سرمای زمستان را حس کرد! هیجانانگیز است؟! نظر شما چیست؟
در این سفر که با هم، همسفریم، نگران لباس گرم نباش! اما اگر بعد از این سفر مجازی، دلت برای چنین هوایی تنگ شد و خواستی زیر سقف آسمان تبریز، نفسی تازه کنی، لباس گرم یادت نرود!
به به!
کنجکاو هستید!
برای چه، به به گفتم!
چه غذاهای خوشمزهای! همهی ما روزهایی که مهمان هستیم، میگوییم فقط برای امروز، رژیم تعطیل! من میگویم از وقتی رسیدید تبریز ناخواسته رژیم تعطیل میشود! چرا که پر است از رستوران و کافههای مدرن و سنتی که غذاهای خوشمزهای در آنها سرو میشود، یکی از غذاهایی که نباید هرگز خوردن آن را در تبریز فراموش کرد! کوفته تبریزیست! شبیه به گوی جادویی است از نوع گوشت! چرا؟
چون درون گوی به مثال شهریست، که از میان آن تخممرغ، زرشک، پیاز، گردو و آلو پدیدار میشود! القصه سخن درباب غذاها و شیرینیها چه بسیار......
و اما برخی از مکانهای دیدنی این شهر، اگر جز آدمهای سحرخیز هستید! صبحهای پارک کوهستانی عونبنعلی را در فصل بهار از دست ندهید، تمام تبریز را میتوان از بالای قله دید! برای هر نوع روحیهای حس دلپذیری دارد! چرا که بهغیر از راه کوهپیمایی از طریق ون و تلهکابین نیز میتوان به قله کوه رسید، قله کوه به زیبایی یک دریاچه مصنوعی آراسته شده است. پیشنهاد میکنم دوربین عکاسی را هرگز فراموش نکنید. یک لیوان چای داغ در این ارتفاع عجیب نوش جان میشود.
پارک ائلگلی: یکی از پارکهای زیبای این شهر که پر از درختان چندین ساله و عمارتیست که در میان استخر میدرخشد، قایقسواری در این استخر نیز بسیار دلچسب است.
بازار تبریز: یک کیلومتر مربع مساحت دارد و سرپوشیده است، داخل این بازار، تیمچه، سراها و کاروانسراهای زیادی را میتوان دید. درحقیقت تجربه خرید در این بازار همراه با گشتوگذار تاریخی است.
ارگ علیشاه: چه عظمتی! محکم و استوار در میان قرنها! جا مانده از زلزلهی سهمگین سالیان پیش!
میدان ساعت: برج ساعت در این میدان است و گاه دنگ دنگ آن گذر زمان را یادآور میشود!
مساجد تبریز: مسجد جامع تبریز و مسجد کبود (زیبایی طرحهای آبی رنگ در این مسجد بهقدری است که نام این مسجد را کبود گذاشتهاند).
از مقبرهالشعرا نگذریم! آرامگاه شهریار شیرینسخن و بیش از ۴۰۰ فرد نامی که عمدتا شاعر بودهاند.
موزهی آذربایجان، خانهی مشروطه و ...
به هنگام وداع از این شهر هیچ نگران سوغات نباشید، چرا که همچون لحظههای شیرین، چمدانتان نیز پر از خوردنیها و شیرینیهای خوشمزه خواهد بود. پس، سر زدن به قنادیهای تبریز فراموش نشود! مطمئن باشید از این همه شیرینی دلزده نمیشوید! پس از تبریز، اگر گذر زمان زیاد برایتان مهم نیست، به روستای کندوان و کلیسای سنت استپانوس مقدس نیز سر بزنید.
روستای کندوان: این روستا ۴۸ کیلومتر با تبریز فاصله دارد. خانههایی در دل کوه و از جنس سنگ، عجیب و بسیار زیبا، شاید در لحظهی ورود چنان محو تماشای این منطقه شوید که ساعت را فراموش کنید! در آنجا ساعت رنگ آسمان است، به هنگام سیاهی، متوجه خواهید شد! که تمامی این لحظهها را گذر کردهاید بیآنکه بدانید چگونه گذشت! چه زود گذشت! این همان جملهایست که شاید بارها بازگو شود!
و اما کلیسای سنت استپانوس مقدس، کلیسایی در دل کوه و در میان طبیعت بسیار زیبا، تاریخ در میان طبیعت میتواند وصف چنین زیبایی باشد. "شنیدن کی بود مانند دیدن" پس با لحظاتی خوش از تبریز خداحافظی میکنیم به امید دیدار بعد!
شیراز
شهر غزلهای عاشقانه!
چرا باید به شیراز سفر کرد؟
مگر میشود به شهر حافظ و سعدی سفر کرد و دلشاد نشد!
مگر میشود به شهری مملو از باغ، سفر کرد و دلشاد نشد!
مگر میشود به شهری که شما را با دروازه قرآن بدرقه میکند! سفر کرد و دلشاد نشد!
مگر میشود به شهری که اکسیژن هوایش با بوی گلها عطرآگین شده است، سفر کرد و دلشاد نشد!
اگر میخواهید حال وهوای دلتان تغییر کند، به شیراز سفر کنید!
شیراز در بهار بسیار دلپذیر است، آب و هوا معمولا صاف و آفتابی است، جان میدهد، برای قدم زدن در باغهای زیبای شهر همچون باغ ارم، باغ ایلخانی، باغ بهشت و.....
از غذاهای محلی شیراز نگویم که در این چند خط نگنجد!
فالوده، بستنیهایش را! قاشققاشق در دهانت که میگذاری، انگار قند در دلت آب میشود!
بازار وکیل را بگو، همچون هزارتویی است که با قدم زدن در آن گویی، گذشته را ورق میزنی!
چه بسیار مکان دیدنی که در این شهر است، مانند : آرامگاه شاهچراغ که میتوان در آنجا یک صفایی به دل داد!
ارگ کریمخان: چه زیباست وارد که میشوی، درختان آماده میهماننوازی هستند! سایهای مهیا کردهاند، اگر گوش فرا دهی، صدای دلانگیز آب را میشنوی که از حوض مرکزی است!
تخت جمشید را مگر میشود فراموش کرد! در آنجا گویی به آنی زمان میایستد و به سرعت نور شما را به گذشته میفرستد، شاید در میان این همه بُهت و حیرت، تنها تشنگی شما را به خود آورد! چند جرعهای آب، سپس ادامه راه!
نقش رستم و نقش رجب، پاسارگاد، تا ساعتها میشود، در گذشته ماند! عجیب است و زیبا!
از گذشته به اکنون بیا! حال در میان این همه زیبایی، شیراز را بدرود میگوییم تا سلامی تازه!
یزد
شهر بادگیرها!
از همان لحظه ورود به شهر، نیاز نیست به دنبال رفتن به جاهای تاریخی و دیدنی باشیم! چون یزد خود تاریخ است! اولین شهر خشتی جهان، از دور وقتی شهر را نظاره میکنی شبیه به قلعهای عظیم و بزرگ است که کودکی هنرمندانه، در کنار دریا با ظرافت و عاشقانه، ساخته است! این شهر در منطقه کویری قرار دارد و دمای هوا بالاست! فصل بهار، زمان بسیار خوبی برای دیدن زیباییهای این شهر است.
در میان شهری به رنگ خاک! خاک؟! آری همان که منشأ آفرینش است! باغ زیبایی به نام دولتآباد وجود دارد! باغی در دل کویر!!!!!
تصور کن، قدم میزنی! یک آن به باغی میرسی، پر از درختان سرو و فوارههای زیبا که قطرههای آب را در میان آسمان به پرواز در میآورند!
در میان غذاهای لذیذ این شهر، آشهای متنوعی دیده میشود. از شیرینیها نگفتم؟! قطاب، باقلوا و...
دروغ نگفتهام! اگر بگویم یزد شهری با مردمان قانع و مهربان به طعم شیرین در دل کویر است.
یزد در دل خود، مجموعه امیرچخماق، زورخانهی صاحبالزمان، آتشکده زرتشتیان، دخمه و بسیاری دیگر از زیباییها را دارد.
حال با این شهر زیبا خداحافظی میکنیم تا دیداری دوباره!
اصفهان
همان که گویند نصف جهان!
اصفهان را میتوان یک ایران تصور کرد! چرا که شهری چهار فصل است. وقتی مهمانسرای عباسی بهعنوان یکی از قدیمیترین هتلهای جهان در این شهر است، چه باید گفت در باب میهماننوازی این شهر؟!
در اصفهان، خیابانها به غیر از اتومبیل، میزبان کالسکه و اسبهای تازهنفسی هستند که به تاخت شما را در سطح شهر میگردانند، از نشستن در کالسکه برایتان نگویم که باید خودتان تجربه کنید! صدای پاهای اسب، باد ملایم چنان تمام وجودتان را آرام میکند که گویی در باد پرواز میکنید! حتی خیالانگیزتر از اتوبوسی که در زمان سفر میکند!
چه بگویم از میدان نقش جهان که درون خود چهار زیبایی دیگر را (مسجد شیخ لطفالله، مسجد امام، سردرب بازار قیصریه و کاخ عالیقاپو) جای داده است.
هنر در شهر اصفهان موج میزند! شاید برای کسانی که قریحهی هنری دارند اصفهان بهترین شهر برای سفر است، تأیید این جمله، معماری تحسین برانگیز این شهر و بسیاری از عمارتهای زیبا چون عمارت هشت بهشت است این عمارت چهار نما دارد، عجیب است، هیچ یک به مانند دیگری نیست! در و پنجرههای خاتمکاری شده، حوضی از جنس مرمر که مروارید خوانده میشود! چهل ستون، سیوسه پل و پل خواجو، یک تعدادِ اندک از بیشمار مکانهای زیبای این شهر است! بعد از این همه گشتوگذار، یک غذای خوشمزه میچسبد! خوردن بریانی را در اصفهان هرگز فراموش نکن! هنگام خداحافظی از اصفهان، طعم شیرین گز و پولکی میتواند تلخی رفتن را شیرینتر کند! به امید دیدار اصفهان زیبا.
تهران
شهری که میباید متفاوت دید!
این شهر در میان دشت و کوهستان قرار گرفته است و در فصل بهار آبوهوای دلپذیری دارد!
این شهر مکانهای دیدنی بسیاری دارد که در شلوغیهای شهر شاید کمتر دیده میشود! و تصور بر این است که تهران تنها شهریست برای کار و فعالیت! در صورتی که اینگونه نیست! شاید بتوان صد جای دیدنی در این شهر برای گشتوگذار عنوان کرد! یکی از این صد جا، منطقه درکه تهران است که محله و مسیریست کوهستانی با قدمتی کهن! که در دل این دنیای مدرن، معماری زیبای خود را حفظ کرده است! و هفتحوض، جنگل، آبشار، پلنگچال و بسیاری دیگر از زیباییها را در خود جای داده است!
تهران را میتوان از لحاظ تنوع فرهنگ نیز یک ایران نامید! چرا که مهاجران زیادی در این شهر زندگی میکنند، بنابراین تنوع غذایی بسیار زیاد است! با این شتاب نمیتوان تمام زیباییهای تهران را در واژهها عنوان کرد، بنابراین واژهها را کم کرده و دیگر زیباییها را به حس کنجکاوی شما به امانت میگذارم! و از شما میخواهم با نگاهی متفاوت به تهران سفر کنید!
حال از تهرانِ زیبا خداحافظی میکنیم به قد نفسی تازه در هوای بهاری!
مشهد
شهر حضور!
وقتی به خیابان امام میرسی، چشمانت برق میزند! گویی گلدستهها را در میان قطره زیبایی از آب نظاره میکنی! آری تلالو قطره اشکیست که بر گونهات میچکد!
آبوهوای این شهر متغیر است! درحقیقت، معتدل و متمایل به سرد و خشک! اما در روزهای سرد، نیز اجاق دل اهالی این شهر به حرمت حضور "امام رضا" تا همیشه گرم است. بهار در این شهر نیز بسیار دلانگیز است!
اما سفر به این شهر در اعماق وجود هرکس نه به قصد خود شخص، بلکه به قصد طلب "امام رضا" میسر میشود! پیش از ورود به حیاط حرم، پرده بزرگی آویزان است که مدام با دستان زائران در هوا به پرواز درمیآید! لحظهای که دستانتان به پردهی آویزان گره میخورد! چند لحظهای صبر کنید! عجلهای نیست!
پرده را کنار میزنی! گویی دلت به آنی آرام میگیرد! چه حیاطی! قدم زنان به سمت صحن میروی، رفته رفته ضربان قلبت تندتر میشود! عجیب است! حال آن لحظهها را میگویم! چشمانت که به صحن میافتد! در یک لحظه همچون کودکی فارغ از تمام افکار میشوی! تنها در آن لحظهای! در یک اکنون گیر افتادهای! و دوست داری بمانی! بمان و آن لحظه را زندگی کن! شروع سال با این حس میتواند بسیار دلانگیز باشد.
و اما اندر زیباییهای دیگر:
رفتن به توس را فراموش نکن! آرامگاه فردوسی با نقش برجستههایی که بر روی دیوار نصب شده است! میتوان ساعاتی را در دل شاهنامه و داستانهایش قدم زد! و چه بسیار است جاهایی که میتوان با سفر به مشهد دید و به خاطر سپرد! مراکز خرید متنوع، طرقبه، دهکدهی ییلاقی شاندیز، پارک جنگلی وکیلآباد و ...
بازار رضا نیز بسیار پر رونق است، خرید زعفران، زرشک و نبات را هرگز نمیتوان فراموش کرد!
مفهوم شب و روز در مشهد زیاد معنایی ندارد! چرا که رفت و آمد در جریان است! و شبها نیز مانند روزها، خیابانها پر از زائرانیست که برای صفای دل آمدهاند. نمیتوان مفهوم حضور در مشهد را با این چند خط عنوان کرد! به امید حضوری دیگر! از مردم باصفای مشهد خداحافظی میکنیم.
همدان
کهنترین شهر ایران!
اگر جز آدمهایی هستید که دلتنگ کوچ زمستان میشوید، بهتر است در فصل بهار به این شهر زیبا سفر کنید! چرا که دارای آب و هوای سرد کوهستانی است و در فصل بهار آرامتر است!
همدان، مکانهای زیادی برای دیدن دارد مانند: آرامگاه بوعلی سینا، همان عارفی که از کودکی بزرگ بود! و بزرگان از حال او در عجب بودند!
حمام تاریخی قلعه، گنجنامه و آرامگاه باباطاهر (آنگاه که وارد آرامگاه شوی یک تعداد، دستنوشتهی حک شده میبینی که از دوبیتیهای زیبای اوست).
اما تابه حال در یک غار قدم زدهای؟!غارها همیشه اسرارآمیز بودهاند! چرا که وقتی داخل آن میشوی، یک دلهرهی شیرین وجودت را فرا میگیرد! حال تصور کن وارد یک غار شدهای که پر از آب است! دیگر حتی پایت روی زمین نیست! اندرونی غار! سوار بر قایق! تجربهی بینظیری است! نمیتوان گفت این چند سطر قصه است! چرا که همان غار علیصدر است!
تپه هگمتانه: یک شهر باستانی جامانده از عمق تاریخ!!!
سراب گیان: پر از درخت چنار و آبی که از دل کوه، درختان را سیراب کرده است! اگر در آنجا به آنی حواست پرت شد و تصور کردی میان زیباییها و سبزینههای شمال هستی، ملامت نمیشوی! چرا که حقیقتا شبیه شمال است!
لالجین: اگر عاشق آفریدن باشی! اگر اهل هنر باشی! لالجین محلیست که هنر در آنجا موج میزند، پر از زیباییهایی که از دل خاک، با دست آفریده شده است گویی آن را سفالگری نامند.
بازار همدان: یکیدیگر از زیباییهای این شهر، یک بازار مسقف، پر از راسته و مغازه از شغلهای متفاوت! و شیرین! خرید در کل شیرین است، اما قسمت خوشمزهی خرید از این بازار، سوغات است، نان شیرمال، شیرینی نارگیلی، نان کماج و باسلوق و ...
از آش و آبگوشت نگویم! که جز غذاهای خوشمزه این دیار است، بهراستی ترک همدان کمی سخت است! با کوزهای زیبا از لالجین و خاطرهای خوش بدرود گوییم تا سلامی دیگر!
قشم
نفسی در میان خلیج!
ما با اتوبوس مجازیمان تا بندرعباس آمدیم، سپس از بندر، سوار اتوبوس دریایی شدیم و خود را به قشم رساندیم. یکی از جزایر بسیار زیبای خلیج فارس، آّبوهوای این منطقه گرموخشک است، بنابراین در فصل بهار دارای هوای مطلوبی است. گویی این بار تاریخ در میان دریاسـت! چرا که قشم، بافـت سنتی خود را همچون گوهری حفظ کرده است! شاید باور نکنید اگر بگویم، از سفر به اینجا، میتوان سفرنامهای افسانهای خلق نمود!
از جاهایی باید گفت که شاید اگر کسی ندیده یا نشنیده باشد تصور کند قصهای بیش نیست!
دره ستارگان: عجیب و مرموز، رفاقت میان باد و طوفان در گذر سالیان دراز، دالان و تودههایی تودرتو ساخته است. به گفتهی محلیها، سالها پیش فرود ستارهای موجب این رفاقت شده است!
چه بگویم از غروب زیبای بندر لافت، جنگلهای حرا (جنگی شناور بر آب)، دره تندیسها، سد و روستای گوران، تنگهی چاهکوه، جزایر ناز، هرمز به رنگ سرخ ، هنگام و....
تفریحهای آبی در این جزیره میتواند شما را در لحظه نگه دارد! بیآنکه خود بدانید!
اگر جز آدمهایی هستید که در تمامی عمر به پرندگان حسادت کردهاید! اینجا همان جایی است که میتوان به حسادت خاتمه داد! پاراگلایدر، بادسواری، چتربازی و...
تصور کن در میان آسمان دیدن این جزایر چه حسی میتواند داشته باشد!!!!!!
در اینجا همه چیز متفاوت است! حتی غذا! غذاهای خوشمزهی دریایی!
مراکز خرید، بازار قدیم قشم را مگر میشود فراموش کرد! خرما، صنایع حصیری، نان محلی، لباسهای زیبا و محلی، ادویه و بسیاری دیگر از این سوغات، همراه شما هستند هنگام وداع!
نه! همانگونه که گفتم سفرنامهای باید، تا بتوان یک دل سیر از قشم گفت! خدافظی نمیکنم! تا به زودی با سلامی بازگردیم!
اهواز
شهر نخلهای سرافراز!
اهواز، آبوهوای نیمه بیابانی دارد و جز مناطق گرمسیری محسوب میشود. بنابراین سفر به اهواز در فصل بهار میتواند زیباترین تجربه قدم زدن بر لب کارون را به شما هدیه دهد!
نمیدانید! چه خاطرات زیبایی بر روی پل سفید در غروب آفتاب میتوان ساخت! پلی معلق بر رودخانه کارون! نزدیک به رویاست!
مردم اهواز حال و هوایی شبیه به آب و هوای شهرشان دارند! آری! گرم و صمیمی، خیابان نادری اهواز نشان از همین حال و هواست! پر از مغازهها و فروشندگان! به مثال یک تابلوی زیبای نقاشی، پر از رنگ!
و اما بنای معینالتجار، یک کاروانسرا با درختان نخل در محوطه! نمیدانم چرا! نوشیدن آب در اینجا بیشتر میچسبد! شاید دیدن این کاروانسرا شوق و هیجان را به قدری زیاد میکند که حس تشنگی به سراغ آدم میآید!
کلیسای سورت مسروپ، حرم علیابن مهزیار و بسیاری دیگر از زیباییهای اهواز که همچون نورخوشید، میدرخشند!
جنوب است و غذاهای خوشمزه و تند، تیز! فلافل، سمبوسه! شما را یاد چه انداخت؟!!!
بله، لشکرآباد اهواز! از لحظه ورود میتوان با تمام وجود بوی فلافل و ترشی را حس کرد! مقاومت نکن! اگر از این محل گذر کردی، بدون خوردن و چشیدن این غذاهای خوشمزه، نمیتوانی خارج شوی!
شاید بگویید! یکی از حُسنهای سفر، آشپزی نکردن است! اما این تا زمانی برای شما حُسن محسوب میشود که وارد بازار کاوه نشوید! چرا که بازار کاوه پر است از ماهیان تازه صید شده، چنان با روح و روانت بازی میکنند که به آنی عاشق آشپزی میشوید، سینیهای بزرگ حلوا ارده، حلوا شکری، خرما، کلوچه و ....
شبهای اهواز نیز بسیار دلنشین است، شبها، هوا خنکتر است! پیادهروی و گذر در میان مردمان این دیار حال و هوای دلتان را بهتر میکند.
بازار امام، یکی از قدیمیترین بازارهای اهواز است که گذر از آنجا را نیز نباید فراموش کرد!
اهواز چندین بازار دیگر و بسیاری محل زیبای دیدنی دارد، بیشتر نمیگویم تا بهانهای باشد برای گپ و گفت با مردمان این دیار و شنیدن از زبان خودشان، هر کجا نور چشمانت در نور آفتاب گره خورد، خاطره سفر به اهواز زنده میشود! به امید دیدار دوباره.
گرگان
رنگین کمان طبیعت!
نمیتوان از آب و هوای گرگان گفت چرا که بسیار متنوع است، بنابراین در تمام فصلهای سال، سفر به گرگان دلپذیر است. اما در فصل بهار صفای خاصی دارد! در سالیان پیش مردمان گرگان به استقبال بهار میرفتند از دههی دوم اسفند، حاجیفیروزها در کوچه و خیابانها خبر آمدن بهار را میدادند! شاید به قدری با عشق و شادی که ریشه برخی از درختان و گلها زودتر از موعد مقرر بیدار میشدند!
کوه و جنگل به طبیعت گرگان حال و هوای بینظیری داده است! در بهار، بودن در میان این همه رنگهای زیبای طبیعت، هوش از سر میبرد! نفس تازه کن! به قدری که برای یکسال پیشرو، اکسیژن تازه در وجودت باشد!
شروع به گشت و گذار کنیم؟!
ناهارخوران و منطقه جنگلی، آبشار شصت کلاته، آبشار نومل، جنگل شصت کلا، جنگل توسکستان، کوه تاورنراب و....
اسامی را دقت میکنید؟! حتی زمانی که برای شما میگویم! حسی تازه و پر از بهار و زندگی در وجود خود حس میکنم! اگر کسی دم گوشتان بگوید، ناهارخوران و منطقه جنگلی، به نظر شما چه حسی تمام وجودتان را فرا میگیرد!
من گویم! قدم زدن درمیان بیشمار درخت، نسیم خنک، صدای پرندگان که نوید زندگیست، صدای دارکوب را میشنوی؟! در تلاش است خانهای بسازد! چقدر زیباست! اگر در چله زمستان هم باشی، بهآنی اکنون فراموش میشود!
بازار قدیمی گرگان محل خوب است برای گره خوردن با گرگان قدیم! چرا که انواع صنایع دستی، پوشاک زیبای محلی را میتوان در آنجا پیدا کرد! از غذاهای خوشمزهی خطه شمال، چه بگویم که باید در میان آن طبیعت، زیر سایهی درختان نشست، چشید و لذت برد! موقع بازگشت از گرکان نمیتوان دست خالی بود! نان زنجبیل، نان خرمایی، حلوای اماج، سرغربیلی و .....
با جمله به کجا سفر کنیم، آغاز کردیم! حال با نفسی تازه و پر از انرژی، سفر مجازیمان را به پایان میرسانیم! از گرگان شما را با دلی خوش روانهی شهر و دیار خودتان میکنم که میدانم دیار شما نیز یکی دیگر از دیدنیترینهای ایران زیبایمان است.